زمانی کل ابهت تلویزیون با آن همه خش و تصویر سیاهسفیدش خلاصه میشد در سه تا شبکه و چندتا برنامه که گل سرسبدش نهایتاً نیز همین سریالها بود. اوضاع البته فرق چندانی نکرده؛ دم سریالها گرم واقعاً. خب اگر نباشند بیتعارف مخاطب بیخیال این همه شبکه جورواجور میشود و کلاه تلویزیون هم پس معرکه است.
گرچه اگر برنامه نریزیم و زیادی هندوانه زیر بغل مدیران شبکهها بگذاریم، یادشان میرود که ایام سال را توی رمضان و نوروز و چه میدانم این یکی، دو تا زمان، خلاصه نکنند. انگار حواسشان نیست که همین الان چه را به خورد ملت بیچاره میدهند!
نقد کردن، حتی اگر به شوخی و کنایه باشد اما تند است. حرف بیحساب هم سرش نمیشود و فرقی ندارد علیرضا افخمی پشت دوربین باشد یا کسی که اصلاً معلوم نیست چطوری فیلمساز شده و با پول سیمای استانی، برای این جماعت چندمیلیونی سریال میسازد، آن هم چه سریالی؛ بیا و ببین.
مروری بر مجموعههای شبانه فعلی بیندازیم و ربطش بدهیم به رؤسا. از شبکه۳ شروع کنم و سریال «روزهای بیقراری» که شخصاً در توصیفش عاجزم که این دیگر چیست؟ حیف «لیسانسهها» که یک قسمتش میارزید به این مجموعههای تازه به دوران رسیده که از بیکیفیتی انگار هدفی جز آنتنپر کردن ندارد. آخرش هم که همه چیز روی سر این بیننده خراب میشود.
قصه نوشتن که بلد نباشیم با دکوپاژ بدترکیب فیلمسازش شلهقلمکاری میشود عینهو «روزهای بیقراری» که از داستان گفتن نیز عاجز است؛ بهتر است بگویم اصلاً فیلمنامه ندارد. چقدر بد دیالوگ مینویسند واقعاً و بدتر نیز فیلمش میکنند. این به کنار! این دیگر چه نوع بازی کردن است؟ اینها بازیگرند، من که بعید میدانم. بروید و سکانسهایی را که در اطراف مقبره بوعلی سینا گرفتهاند، دوباره ببینید. شبیه این نوع سریال ساختن را بعید میدانم که حتی سریالهای ترکی نیز بسازند که ما روی آنتن میبریم. آن وقت چه توقعی داریم که بیننده بنشیند و سرگرم شود.
تنها یقه شبکه۳ را نگیریم؛ بقیه نیز دست کمی ندارند. سفارشی ساختنمان نیز دست کمی ندارد. رسماً تولید میکنند تا مخاطبپرانی کنند. مصداقش «پرستاران» است که افخمی و رفقا، برای وزارت بهداشت ساختهاند.
رسماً نقش چاپلوسی دارند و تملق جامعه پزشکی و پرستاری. دریغ از اینکه سکانسی واقعی توی این به اصطلاح سریال ببینیم.
نمیدانم چرا این مجموعهها، مخاطب را زیادی ساده و خُل فرض میکنند؛ مردمی که از سرناچاری پایشان به بیمارستان و غیره باز میشود و مدام دارند صفحات حوادث روزنامهها را از اتفاقات و دستهگلهای جامعه پزشکی میخوانند. خودتان باشید کدام را باور میکنید؟ دستمزدها و بگیر و ببندهای برخی دوستان یا دلسوزیهای اینان برای مردم در همین سریال را!
لااقل کمی واقعی بسازید نه جوری که بیننده را عصبانی کنید تا دیگر تلویزیون نبیند. متأسفانه انگار نه بلدند قصه بنویسند و نه اینکه رگ خواب مخاطب را میتوانند پیدا کنند. لااقل با این نوع آثار کمتر مخاطب را مسخره کنید.
قرار نیست نقد سریالهای شبانه فعلی تلویزیون را بنویسیم. وگرنه میشود نیمچه تعریفی از «آرام میگیریم» کرد که هرچه ندارد، ولی داستانکی تعریف میکند و درحد خودش جذابیتی نیز دارد. جای نقد کردنش فعلاً نیست ولی مثل تولیدات قبلی شبکه۲ سیما حفظ مخاطب میکند و روی مخ او راه نمیرود.
پس دیدید که همه چیز دست مدیر است و بالاییها؛ نمونه نسبتاً موفقش نیز همین جعفریجلوه است که سر و سامانی به تولیدات شبانهاش داده. عمداً روی درام و ملودرام زوم میکند تا این بخش از کنداکتورش را از دست ندهد. حرفم چیز دیگری است و میدانم که گوش شنوا هم نیست. صرفاً متمرکز شدن روی چند روز از سال مثل نوروز و اینها، کار تلویزیون را خراب میکند. همین میشود که کسی حوصله دیدن مجموعههای شبانه سیما را ندارد. غر هم نمیزنیم که مثلاً میرود و ماهواره میبیند نه اتفاقاً. شاید بسوزد و بسازد!
انصافاً بنشینید و کمی دودوتا چهارتا کنید. چرا سریالها دارد بیمشتری میشود و هرز میرود. وقتی برای خوشایند برخی خواص هر قصه بدترکیب یا دمدستی را روی آنتن ببری بدون اینکه ذرهای کیفیت داشته باشد، آخرش میشود خسته کردن مخاطب و فراری دادنش.
* جوان
نظرات